- بد چشم
- مردی که بزنان نامحرم بنظر شهوت نگرد، کسی که چشمش شوم باشد آنکه بدیگران چشم زخم زند
معنی بد چشم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل بد چشم
آنکه چشم زخم رساند
مردی که به زنان نامحرم از روی شهوت و به چشم بد نگاه کند، کسی که چشمش بد و شوم باشد و از او چشم زخم به دیگران برسد
اشک سرشک
دژن دژن بد مزه
ترش رو بد خو اخمو
مشهور ببدی معروف ببدی، مرضی است که اسب و استر و خر را بهم رسد سراجه
بد اندیش بد طینت بد ذات بد خواه
بد گام سبز پا خشک پی آنکه قدمش نامبارک باشد شوم نامبارک بدیمن مقابل خوشقدم
ناگوارا ناگوارد چیزی که خوب هضم نگردد ناگوار ناگوارد
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، دوبین، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول
لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین
رسوا، بی آبرو، کسی که به بدی معروف شده
کسی که همیشه چشم طمع به مال مردم دارد، حریص
کسی که با دیگری در کاری رقابت کند، رقیب، حریف
ویژگی کسی که یک چشم داشته باشد و چشم دیگرش کور و نابینا باشد، کنایه از ظاهربین و کوتاه نظر، کنایه از منافق
مردمک
آژیخ کیخ سلیک (گویش مازندرانی) کنه (گویش گیلکی)
آنکه تخم چشمش کبود باشد ازرق چشم
کسی که بینایی چشمش اندک باشد کند چشم: نازک رقمان دست ندارند ز صنعت گر ذوق تماشا نبود کند بصر را. (مخلص کاشی)
آنکه چشم طمع بمال مردم دارد حریص
کسی که در کاری با دیگری رقابت کند حریف رقیب: هرکسی بمعرکه رسید به جهت تحصیل نام و ننگ و غیرت هم چشمان بی ملاحظه از عقب مخالفان میتاخت
انسان یاحیوانی که بیش ازیکچشم اونیروی بینایی نداشته باشد که یکچشم اوبیند واحدالعین
آراسته و منظم
روی چشم، بالای چشم، اطاعت کردن، سمعاً و طاعتاً